تفسیر سوره تبت (مسد)
تاريخ : 19 / 9 / 1395برچسب:سوره,تبت,مسد,تفسیر, | 16:28 | نویسنده : امیرحسین عامری

اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى پنج آيه است‏.


محتوا و فضيلت سوره:


اين سوره كه تقريبا در اوائل دعوت آشكار پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نازل شده تنها سوره‏اى است كه در آن حمله شديدى با ذكر نام نسبت به يكى از دشمنان اسلام و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در آن عصر و زمان- يعنى ابو لهب- شده است، و محتواى آن نشان می دهد كه او عداوت خاصى نسبت به پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله داشت، او و همسرش از هيچ گونه كار شكنى و بد زبانى مضايقه نداشتند.
قرآن با صراحت می گويد: هر دو اهل دوزخند و اين معنى به واقعيت پيوست، سر انجام هر دو بى‏ايمان از دنيا رفتند و اين يك پيشگوئى صريح قرآن است.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه فرمود: «كسى كه آن سوره را تلاوت كند من اميدوارم خداوند او و ابو لهب را در خانه واحدى جمع نكند» يعنى او اهل بهشت خواهد بود در حالى كه ابو لهب اهل دوزخ است.
ناگفته پيداست اين فضيلت از آن كسى است كه با خواندن اين سوره خط خود را از خط ابو لهب جدا كند، نه كسانى كه با زبان مى‏خوانند ولى ابو لهب ‏وار عمل می كنند.

تفسیر

بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
 (آيه 1)- بريده باد دست ابو لهب! همان گونه كه در شأن نزول سوره گفتيم اين سوره در حقيقت پاسخى است به سخنان زشت «ابو لهب» عموى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و فرزند عبد المطلب كه از دشمنان سرسخت اسلام بود.
قرآن مجيد در پاسخ اين مرد بد زبان می فرمايد: «بريده باد هر دو دست ابو لهب» و مرگ بر او باد (تبت يدا ابى لهب و تب).
در روايتى آمده است كه شخصى به نام «طارق محاربى» می ‏گويد: من در بازار «ذى المجاز» بودم (ذى المجاز نزديك عرفات در فاصله كمى از مكّه است) ناگهان جوانى را ديدم كه صدا می زند: «اى مردم! بگوئيد: لا اله الا اللّه تا رستگار شويد»، و مردى را پشت سر او ديدم كه با سنگ به پشت پاى او می زند به گونه‏اى كه خون از پاهايش جارى بود، و فرياد می زد، «اى مردم! اين دروغگوست، او را تصديق نكنيد»! من سؤال كردم اين جوان كيست؟
گفتند: «محمّد» است كه گمان می كند پيامبر می باشد، و اين پيرمرد عمويش ابو لهب است كه او را دروغگو می داند ...
در خبر ديگرى می ‏خوانيم: هر زمان گروهى از اعراب خارج مكّه وارد آن شهر می ‏شدند به سراغ ابو لهب می رفتند، به خاطر خويشاونديش نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سن و سال بالاى او، و از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله تحقيق می ‏نمودند، او می گفت:
محمّد مرد ساحرى است، آنها نيز بى‏آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را ملاقات كنند باز می گشتند، در اين هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مكّه باز نمى‏گرديم تا او را ببينيم، ابو لهب گفت: ما پيوسته مشغول مداواى جنون او هستيم! مرگ بر او باد! از اين روايات به خوبى استفاده می شود كه او در بسيارى از مواقع همچون سايه به دنبال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بود، و از هيچ كارشكنى فروگذار نمی كرد، مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت، و تعبيرات ركيك و زننده می ‏كرد، و شايد از اين نظر سر آمد تمام دشمنان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله محسوب می ‏شد، و به همين جهت آيات مورد بحث با اين صراحت و خشونت، او و همسرش امّ جليل را به باد انتقاد می گيرد.
 (آيه 2)- سپس می افزايد: «هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشيد» و عذاب الهى را از او باز نخواهد داشت (ما اغنى عنه ماله و ما كسب).
از اين تعبير استفاده می ‏شود كه او مرد ثروتمند مغرورى بود كه بر اموال و ثروت خود در كوششهاى ضد اسلاميش تكيه می كرد.
 (آيه 3)- در اين آيه می ‏افزايد: «و به زودى وارد آتشى شعله‏ ور و پر لهيب می شود» (سيصلى نارا ذات لهب).
اگر نام او «ابو لهب» بود، آتش عذاب او نيز «ابو لهب» است و شعله ‏هاى عظيم دارد.
نه تنها «ابو لهب» كه هيچ يك از كافران و بدكاران، اموال و ثروت و موقعيت اجتماعيشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمى‏بخشد، چنانكه در جاى ديگر می خوانيم: «قيامت روزى است كه نه اموال و نه فرزندان، هيچ كدام سودى به حال انسان ندارد، مگر آن كس كه با قلب سالم (روحى با ايمان و با تقوا) در محضر پروردگار حاضر شود» (شعرا/ 88 و 89).
در روايات آمده است كه بعد از جنگ «بدر» و شكست سختى كه نصيب مشركان قريش شد، ابو لهب كه شخصا در ميدان جنگ شركت نكرده بود پس از بازگشت ابو سفيان ماجرا را از او پرسيد.
ابو سفيان چگونگى شكست و در هم كوبيده شدن لشكر قريش را براى او شرح داد، سپس افزود: به خدا سوگند ما در اين جنگ سوارانى را ديديم در ميان آسمان و زمين كه به يارى محمّد آمده بودند! در اينجا «ابو رافع» يكى از غلامان «عباس» مى‏گويد: من در آنجا نشسته بودم، دستم را بلند كردم و گفتم: آنها فرشتگان آسمان بودند.             
 ابو لهب سخت برآشفت و از سوز دل خود پيوسته مرا كتك می ‏زد، در اينجا همسر عباس «ام الفضل» حاضر بود چوبى برداشت و محكم بر سر ابو لهب كوبيد، و گفت: اين مرد ضعيف را تنها گير آورده‏اى سر ابو لهب شكست و خون جارى شد، و بعد از هفت روز بدنش عفونت كرد و دانه‏هايى همچون «طاعون» بر پوست تنش ظاهر شد، و با همان بيمارى از دنيا رفت.
عفونت بدن او به حدى بود كه جمعيت جرأت نمى‏كردند نزديك او شوند، او را به بيرون مكّه بردند، و از دور آب بر او ريختند، و سپس سنگ بر او پرتاب كردند تا بدنش زير سنگ و خاك پنهان شد!
 (آيه 4)- در اين آيه به وضع همسرش «ام جميل» پرداخته، می فرمايد:
 «و (نيز) همسرش، در حالى كه هيزم‏كش (دوزخ) است» (و امرأته حمالة الحطب).
 (آيه 5)- «و در گردنش طنابى است از ليف خرما»! (فى جيدها حبل من مسد).
در اين كه همسر ابو لهب كه خواهر «ابو سفيان» و عمه «معاويه» بود و در عداوتها و كارشكنيهاى شوهرش بر ضد اسلام شركت داشت حرفى نيست، اما در اين كه قرآن چرا او را «حمالة الحطب» (زنى كه هيزم بر دوش می ‏كشد) توصيف كرده، بعضى گفته‏اند: اين به خاطر آن است كه بوته‏هاى خار را بر دوش می كشيد، و بر سر راه پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله می ريخت تا پاهاى مباركش آزرده شود.


منبع:http://www.qurangloss.blogfa.com

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: